مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیهالسلام
اشکی نمانده است که بر لب تبسّم است حالا که آب نیست وضـوها تیّـمم است از بس که توبه کرده و آن را شکستهایم از یـاد بُـردهایم که این بار چـندم است موسای من کجاست عـصای عـنایتت؟ در من هزار نیل هوس در تلاطم است مدیون دستهای تو هستیم یک به یک برنا و پیر، عاقل و عاشق، خمار و مست از بس که بیت بیت، خجـالت کـشیدهام پیش تو دست و پای غزلهای من گم است قلبت به جستجوی عزیزان دو تکّه شد یک تکّهاش به مشهد و یک تکّهاش قم است امّا بدان که عـشق جگـر گوشههای تو در قلب ما عزیز ترین چیز مردم است آقـا تـو را به جـان رضایت، عـنـایـتی! این بیت هر چه نیست ولی بیت هشتم است داری بـه بـیت آخـر مـن رو مـیآوری تـعـبـیر این وداع سـلامٌ عـلـیـکـم است |